سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

2 روز دیگه مسعود 26 سالش تموم میشه و وارد 27 سالگی میشه

از اول تابستون دارم فکر می کنم واسه تولدش چی کادو بخرم . کلی مشورت گرفتم ولی به هیچ نتیجه ای نرسیدم.

دیگه دیشب به شدت کلافه شده بودم.

مسعود از پنجشنبه هفته گذشته اومد خونه ما و مشغول پایان نامه هست . منم هیچ جا نمی تونستم برم بدون اینکه ازم بازخواست بشه که کجا میری! نمیشد حداقل چندتا فروشگاه ببینم و ایده بگیرم .

احتمال داره صبح 26 تیر یعنی دقیقا روز تولدش بخوایم دوتایی واسه پایان نامه ش بریم نیشابور، در نتیجه 26م که تولدش باشه هم نمیشد کاری کرد .

از این گذشته باید چند تا کار تایپی برای پایان نامه ش انجام بدم و حداقل یک روز و نصفی هم باید برای اینکار بذارم .

خلاصه تمام عوامل دست به دست هم داده بودند که هیچ کاری از دستم بر نیاد.

دیشب حرف بانک و مهلت ثبت نام برای جشن فارغ التحصیلی و ... بود. با خودم گفتم چه خوبه به بهانه کار بانکی و چند تا خرید کوچیک برم بیرون ببینم چی کار می تونم بکنم . ولی فقط یک ساعت فرصت داشتم و این زمان خیلی کمی بود واسه انتخاب و خرید کادو! اونم توی این شهر شلوغ!

خلاصه دلم رو زدم به دریا و حدود ساعت 12 و ربع از خونه خارج شدم. به نزدیک ترین بانک که بانک صادرات باشه رفتم و گفتم کارت هدیه برای تولد می خوام . شانس خوشکلم واسه تولد نداشت ! وقتم کم بود نمی تونستم بانک دیگه ای سر بزنم . گفتم یه کارت هدیه معمولی بدید . کارت رو گرفتم و از یک فروشگاه پایین تر مقداری کوکتل پنیر ، کراکت ، خیار شور و سس خریدم که واسه نهار یه ساندویچی چیزی درست کنم . سوار ماشین شدم و به سمت قنادی پاپا حرکت کردم ، تازه ترین کیک رو خریدم . دیگه فرصتی برای انجام کارهای بانکی جشن فراغ التحصیلی نبود ، باید برمی گشتم...

تقریبا ساعت 1:30 به خونه رسیدم .

مسعود برام درب رو باز کرد منم بسته کیک رو بهش دادم و گفتم : تولدت 2 روز زودتر مبارک...

وقتی داخل شدم کارت هدیه رو هم تقدیمش کردم.

خیلی برنامه ها واسه تولدش داشتم که همه نقش بر آب شد . اونطوری که می خواستم نشد ولی واقعا موقعیت برای بهتر از این رو نداشتم.

امیدوارم سال دیگه بتونم قشنگتر بهش تبریک بگم.

(عزیزم تولدت مبارک)

 




تاریخ : شنبه 91/4/24 | 3:54 عصر | نویسنده : Nurse | نظر

  • آنکولوژی | اخبار وب | تیم بلاگ